- باد سر
- مغرور و متکبر
معنی باد سر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سرخ باد، بادرو، باد دژنام، بادشنام، بادژ، بادر برای مثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام) ،
باد سوزان
باد سوزان
باد خنک، باد که با سرما همراه باشد، نفسی که از روی حسرت و ناامیدی از سینه برآورند، آه سرد، برای مثال مر آن درد را راه چاره ندید / بسی باد سرد از جگر بر کشید (فردوسی - ۷/۴۷۶)
بادسار، سبک سر، سبک مغز، مغرور، متکبر، سبک، بی وقار
آباد کننده
دردی که در ناحیه سر احساس شود، گرفتاری
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
هر غذائی که نفخ بیاورد
بن پستان هندی سیمتار
باد شکن، داروئی است که نفخ شکم را بنشاند
فرانسوی باد مرگ باد سوزان که از رپیتوین (جنوب) آمریکا به سوی اپاختر (شمال) می وزد
پاد زهر
مسرف اسراف کننده متلف باد بدست
نوعی از بیماری مقعد و بینی، جمع بواسیر
ترشروی، اندوهگین
کنایه از چیزی باشد که مفت و بی زحمت بدست آید
آس بادی آسیایی که با باد گردد
کسی که بار را بر پشت و دوش خود حمل کند بار برنده حمال
مجرای باد در دیوار یا بام خانه
بیدستر
متکبر معجب بانخوت
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
توشه، آنچه مسافر از خوراک برای سفر خود برمیدارد
سرو آزاد
جیرجیر
کسی که اندیشه های بیهوده در سر دارد
گستاخ، بی ترس
عادل، دادگر، دادرس
قسمتی از اداره دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان زیر نظر دادستان کار می کنند
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
بزرگ، گرامی، سرور
سر چاه، لب چاه، دهانۀ چاه، برای مثال کزآن چاه سر با دلی پر ز درد / دویدم به نزد تو ای زادمرد (فردوسی - ۳/۳۷۳)
عجب، تکبر، خودخواهی، برای مثال آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱ - ۱۱۶) ، گردنکشی
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
باد سموم، باد زهرناک، باد زهرآگین، باد گرم